اشعار جالب و زیبا برای ایده گیری
ای شرمزده غنچهی مستور از تو
حیران و خجل نرگس مخمور از تو
گل با تو برابری کجا یارد کرد
کاو نور ز مه دارد و مه نور از تو
(حافظ)
تا سر زلف پریشان تو محبوب منست
روزگارم به سر زلف پریشان ماند
چه کند کشته عشقت که نگوید غم دل
تو مپندار که خون ریزی و پنهان ماند
(سعدی)
مرا عقیق تو باید، شکر چه سود کند
مرا جمال تو باید، قمر چه سود کند
چو مست چشم تو نبود، شراب را چه طرب
چو همرهم تو نباشی، سفر چه سود کند
(مولوی)
من سکوت خویش را گم کردهام
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه میپرداختم
عاقبت افسانهی مردم شدم
ای سکوت ای مادر فریادها
ساز جانم ازتو پر آوازه بود
تا در آغوش تو راهی داشتم
چون شراب کهنه شعرم تازه بود
در پناهت برگ وبار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یادها
گم شدم در این هیاهو گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من؟
گر سکوت خویش را میداشتم
زندگی پر بود از فریاد من
(فریدون مشیری)